به جز مهر به جز عشق

مهندس «شهریار جاوید»، مردی سی و چهارساله، متشخص، باوقار، اما کج خلق و بی حوصله و وسواسی است. او بعد از طلاق همسرش «لیلا» به دلایل خاص، به مدت چهارسال با هیچ زنی ارتباط نداشته و از همه زن‌ها متنفر است. تا اینکه در شبی زمستانی و سرد، دختری مفلوک و باردار و رانده شده به نام «مهرانگیز» به خانه او می‌آید. مهرانگیز ادعا می‌کند که همسر «روزبه»، برادرزاده شهریار است که در تصادفی کشته شده است. با ورود مهرانگیز به زندگی شهریار، زندگی و احساسات شهریار متحول شده و فصل جدیدی در زندگی‌اش آغاز می‌شود.