زنده باد کمیل
کتاب زندهباد کمیل از مجموعه کتابهای خاطرات، با موضوع جنگ ایران و عراق است که محسن مطلق آن را به رشته تحریر درآورده است. خاطراتی که مطلق در یک دفتر نگاشته و چندسالی را در صندوقخانه خانه نگه داشته. اکنون خاطراتش را منتشر میکند تا همه گرد و خاکی را که گردان کمیل به پا کرده را بخوانند. خاطراتی که مطلق در یک دفتر نگاشته و چندسالی را در صندوقخانه خانه نگه داشته. اکنون خاطراتش را منتشر میکند تا همه، گرد و خاکی را که گردان کمیل به پا کرده، بخوانند. گردانهای لشکر، بعد از آزادسازی فاو یا به مرخصی رفته بودند و یا در پادگان مشغول راز و نیاز و مناجات بودند. گردان کمیل هم یکی از همین گردانها بود که بعد از یک سال دوباره تشکیل شده بود با شنیدن این خبر بچههای قدیمی گردان از گوشه و کنار بیدار شده و جمع باصفایی را راه انداخته بودند، فرماندهی گردان کمیل با برادر شاهسوند بود. این گردان هفتاد و پنج نفری یک جمع صمیمی را تشکیل میداد. گردان کمیل چند صباحی را در پادگان دوکوهه منتظر عملیات میماند و بعد از مدتی مأموریت پدافند خط مهران به گردان کمیل محول میشود و افراد گردان سربلند از این عملیات و با دادن چند شهید و مجروح به اردوگاه بر میگردند. محسن مطلق در سراسر کتاب از گردان کمیل میگوید: از صمیمیت و اخلاص، نیایشها و مناجاتهای شبانه، دلاوریها و ایثارها، مأموریت رفتنها و برگشتنها، آموزش دیدنها، شوخیها و خندهها، ضجهزدنها و توسلها، پرپرشدن و به دیدار حق شتافتن افراد گردان، همچنین از اقامتشان در اردوگاه کرخه، اردوگاه کارون، بهمنشیر، سنگر و چادرها، و از نخلستانها هم میگوید. در آخر هم افسوس میخورد که چرا به یاران شهیدش، به همرزمان و به دوستانش نپیوسته، به همین دلیل قلم به دست میگیرد و یاد آنان را زنده نگه میدارد. گزیده متن «... مهدی صابری لقمههایش را میشمارد؛ شبها بیشتر از هفت هشت لقمه نمیخورد، تا سحر، راحتتر، بیدار شود، بعضیها هم اصلاً شام نمیخورند. مردم شهر، در طول سال، فقط ماه رمضان است که برای سحر بیدار میشوند؛ آن هم برای خوردن سحری؛ اما مردم اینجا، هر سحر، بیدار میشوند اما نه برای خوردن سحری بلکه برای...»
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر