شاید وقتی دیگر ...
اتمام موجودی
هیچ چیز این رابطه برایش اهمیت نداشت، فقط حس آزادی و رهایی که داشت، برایش کافی بود. تجربه عجیبی برایش بود، چون خوب می دانست که وارد حریم ممنوعه شده... پدرش کجا بود تا ببیند دختری که حق پوشیدن شلوار جین را نداشت، حالا به کجا رسیده! مازیار تبدیل شد به معبودش... همه چیزش... هر روز و هرلحظه اش را با او می گذارند، آن قدر پول خرج یکدیگر می کردند که حد و اندازه نداشت. مثل اینکه حضور بهرام روز به روز بیشتر رنگ می باخت.
افزودن به سبد خرید
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر